بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین
با توکل به خداوند متعال و استعانت از عنایات و توجهات حضرت ولی عصر (عج) بحثمان را درباره نبوت آغاز میکنیم. پنجمین جلسه از کلام اسلامی 4 که عنوان کلی بحثمان نبوت است.
این جلسه را در حالی آغاز میکنیم که آخرین هفته تحصیلی در سال 1399 هجری شمسی است و آخرین روز ماه مبارک رجب است، روزهای آتی اعیاد بزرگ شعبانیه را در پیش داریم و در روزهای گذشته مبعث رسول مکرم اسلام را پشت سر گذاشتیم، همچنان که در آغاز هفته بعد شروع سال جدید شمسی و آغاز بهار را داریم و از آن طرف اعیاد شعبانیه را. قبل از اینکه امروز آماده شوم برای اینکه کلاس خدمت دوستان برسم، سرور بزرگوارمان آقای بهرامی تماس گرفتند گفتند امروز تنها یک نفر از دوستان آمده و بنا بر این من کلاس را به صورت غیر حضوری خدمت دوستان تقدیم میکنم. شاید هم این اولین جلسه غیر حضوریمان باشد که خدمت شما هستیم در این ترم جدید و ممکن است این جلسات غیر حضوری تا بعد از ماه مبارک رمضان هم ادامه داشته باشد، پیشنهادم این است که در ایام تعطیلات سال جدید هم برنامهمان را داشته باشیم به صورت غیر حضوری خدمت دوستان بحثها را ضبط و ارسال کنم.
بهرحال در جلسه قبل که محضر دوستان عزیز رسیدیم و برای عدهی دیگری از دوستان صوت فرستاده شده، اشاره کردیم که بحثمان مربوط به ویژگیهای انبیاست و یکی از مهمترین ویژگیهای انبیاء وحی بود. اشاره شد که در بحث وحی ما اقسام وحی را داریم، آیهای را خدمت دوستان عزیز قرائت کرده بودیم که باز هم آن آیه را تکرار میکنم و بحث را بر اساس همان آیه پی بگیریم.
وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ این آیات51 و 52 سوره مبارکه شورس است که هفته قبل اشاره کردیم که وحی اشکال و معانی گوناگون دارد و یکی از معانی وحی، وحی رسالی است که خدای متعال بخواهد مطلبی را به پیامبر القاء کند که این القای مطلب یا برای آگاهانیدن خود پیامبر باشد یا برای اینکه پیغمبر این مطلب را به دیگران برساند، این میشود وحی رسالی وگرنه عرض کردیم که هفته قبل واژه وحی معانی گوناگونی دارد که یک از آن معانی الهام بود، یکی از معانی وحی همان درک و فهم غریزی بود که که در فطرت موجودات احاطه شده بود که بحث کردیم و تکرار نکنم.
درباره وحی رسالی که خدای متعال به نبی یا رسول خودش وحیای را برساند، این وحی اشکالی دارد که این آیه شریفه 51 سوره مبارکه شوری این شکلهای وحی را برای ما بازگو میکند. وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ برای هیچ بشری این امکان وجود ندارد أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ که خدا با او سخن بگوید که اشاره به همان وحی رسالی است، خدای متعال با او سخن بگوید مگر با یکی از این سه راه: اینکه بی واسطه به او وحی کند إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ یا اینکه از پشت پردهای باشد، أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً یا اینکه خدای متعال یک رسولی بفرستد، یعنی ملکی بر او نازل بشود. بنابراین این سه راه نزول فرشته وحی، سخن گفتن از طریق حجاب یا از طریق وحی مستقیم (یا مباشر) که خدای متعال با پیغمبرش به طور رو در رو سخن بگوید، این یکی از اقسام وحی رسالی است که در این آیه شریفه به این سه قسم اشاره شد.
فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ این هم میتواند متعلّق به هر سه نوع باشد یعنی هم وحیاً فیوحی بإذنه ما یشاء أو من وراء حجاب فیوحی بإذنه ما یشاء، أو یرسل رسولاً فیوحی بإذنه ما یشاء، یا اینکه فقط به آخری بخورد! که از طریق آن رسول و فرستاده خدای متعال وحی کند. این وحیای است که انبیاء دریافت میکنند به شکل رسالی، حالا این وحیاً که به شکل مستقیم باشد، به شکل مباشر باشد دربارهی پیغمبر مکرّم زیاد مطرح شده، زیاد گفته شده که بهرحال خدای متعال با پیغمبر خودش به شکل مستقیم سخن میگفته.
مکاشفهای برای پیغمبر مکرم رخ میداده که در آن مکاشفه پیغمبر نه از راه چشم و حواس ظاهر بلکه از راه حواس باطن با خدای متعال مواجهه داشته.
درباره من وراء حجاب، اگر خاطر دوستان باشد من هفته قبل عرض کردم که یکی از انواع وحی که الهام هم میتواند باشد از طریق رؤیای صادقه است، میتواند وحی رسالی هم از طریق رؤیا صورت بگیرد، یعنی رؤیا مشترک است بین وحی رسالی و بین الهام. با این تفاوت که وحی رسالی که برای پیغمبر حاصل میشود واقع نماست، حقیقت را آشکار میکند به طور یقین، اما الهاماتی که از طریق رؤیا حاصل میشود ممکن است برای فرد غیر پیغمبر اگر حاصل بشود با یک سری شواعبی همراه باشد ممکن است یک چنین چیزهایی هم وجود داشته باشد.
بهرحال درباره پیغمبر خاتم 6 هر سه نوع این وحی بوده، به خصوص اینکه پیغمبر مکرم این وحی من وراء حجاب را در رؤیاهای خود درک میکردند. اما یک نکته درباره قرآن کریم هست که ظاهر آیات شریفه این است که قرآن کریم کلّهم از طریق سوم بوده، یعنی از طریق ارسال رسول بوده، از طریق واسطهی جبرئیل بوده که در آیات فراوانی به این نکته اشاره شده از جمله در این آیه شریفه «إنه لقول رسول کریم ذی قوة عند ذی العرش مکین متاع ثم امین» که درباره حضرت جبرئیل است که میگوید این قرآن سخن رسول و فرستاده گرامی ماست، یعنی جبرئیل علیه السلام.
یا اینکه در آیات دیگری هم به این مسئله اشاره شده که «نزل به روح الامین علی قلبک» که قرآن را روح الامین یعنی حضرت جبرئیل علیه السلام بر قلب پیغمبر نازل کرده است، بنابراین از این اطلاقات که درباره نزول قرآن آمده اینطور استفاده میشود که قرآن کریم همهاش از طریق فرشته وحی بوده. میفرماید فإنّه لتنزیل ربّ العالمین، حالا کاملتر آیه را میخانم از سوره مبارکه شعرا آیات 192 تا 195، لإنه لتنزیل رب العالمین نزل به روح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسانٍ عربی مبین، این در بحث قرآن کریم است که میگوید قرآن تنزیل از سوی پروردگار است که واسطه نزولش هم روح الامین بوده. بنابراین از اینها استفاده میشود که قرآن کریم وحیای است از سوی خدای متعال با واسطهی جبرئیل علیه السلام.
حالا درباره جبرئیل علیه السلام هفته قبل هم اشاره شد و الآن هم عرض میکنیم که پیغمبر مکرم این توانایی و امکان را داشته، همان طور که انبیای دیگر حداقل انبیای اولوالعزم هم این توانایی را داشتند که فرشتگان را به صورت اصلی خودشان، به صورت نوعیه ملکیشان ببینند. اما در غالب اوقات فرشتگان را وقتی میدیدند به شکل اصلی و به شکل ملکی نمیدیدند بلکه به شکل مثالی میدیدند یعنی به شکلی که به صورت یک انسان متمثل بشود، درباره پیغمبر خاتم 6 هم گفته شده که وقتی جبرئیل امین بر پیغمبر نازل میشد به شکل یک انسان نازل میشد و اغلب به شکلی شبیه به دحیه کلبی نازل میشده که این دحیه کلبی فردی در مدینه بوده دحیة بن خلیفه کلبی که خیلی چهره زیبایی داشته که گفته شده زیباترین فرد شهر مدینه همین دحیه کلبی بوده که دربارهاش گفتند کان اذا قدم البلغ خرجة الفتیات ینظرن إلیک، وقتی قدم میگذارد در شهر مدینه دختران جوان از خانهها بیرون میآمدند به سمت دحیه نگاه میکردند چون خیلی زیبا بوده، بهر حال دحیه چون زیبا بوده یعنی به آن انسان اصلی و انسانی که دارای فطرت اولیه است شبیه بوده، چون انسان در اصل خلقت خودش جمیل است، بنابراین جبرئیل به صورت زیباترین انسان متمثل میشده و پیغمبر هم او را به همین صورت میدیده و از روایات و همچنین از ظاهر آیات دانسته میشود که جناب جبرئیل دو بار از سوی پیغمبر مکرم به شکل اصلیاش دیده شده، به شکل صورت نوعیهی ملکیهاش دیده شده که یک مرتبه ظاهراً در غار حرا بوده که جبرئیل امین به صورت اصلی که خدا اورا خلق کرده بود بر پیغمبر نازل شد در حالی که افق آسمان از شرق تا غرب را پر کرده بود، اینجا گفته شده که چون اولین باری بود که پیغمبر مکرم جبرئیل را به شکل اصلیاش میدید یک مقدار هیبت جبرئیل به سراغ پیغمبر آمد و پیغمبر یک مقداری هراس پیدا کرد که در روایات هست که بلا فاصله جبرئیل به صورت آدمی درآمد و پیغمبر را در آغوش گرفت و دلداری داد و از آن به بعد جبرئیل به شکل یک انسان ظاهر میشد و همین طور بود به شکل انسان تا اینکه پیغمبر مکرم طبق روایت استدعا کرد، خود پیغمبر مطالبه کرد که به صورت اصلی نازل شوند، روایت اینطور دارد که کان لا یزال یأتیه جبرائیل فی صورة آدمیین، از آن به بعد جبرئیل پیوسته به شکل آدمیها برای پیغمبر ظاهر میشد، فسأله رسول الله 6 أیریه نفسه مرةً اُخری علی صورته التی خلقه الله، تا اینکه پیغمبر از او درخواست کرد که خود را یک بار دیگر به همان صورت اصلی که خدا او را به آن صورت خلق کرده نشان دهد، فأراه صورة فسدّ الافق، روایت میگویدجبرئیل صورت خود را به پیغمبر نشان داد در حالی که کل افق را از مشرق تا مغرب پر کرده بود. این درباره نوع ارسال رسول است که پیغمبر مکرم به این شکل میدیده.
عرض کردیم بر اساس ظاهر آیات خدای متعال قرآن کریم را از همین راه یعنی از راه ارسال رسول، ارسال یک فرشته وحی، یعنی از راه جبرئیل نشان داده.
اما پیغمبر مکرم و دیگر پیامبران وحیهایی از نوع من وراء حجاب هم داشتهاند، در قرآن کریم مواردی از این دست هست، یکی از این موارد درباره حضرت موسی علیه السلام است که آن قضیه مشهوری که در وادی طور زمانی که از منزل شعیب برمیگشت از مدین به سمت مصر، در بین راه همسر او را درد زایمان فرا گرفت، شب تاریک در بیابان به دنبال سرپناه و جایی میگشت برای همسرش که آتشی را از دور دید، آیه 10 الی 18 سوره مبارکه طه، هل اتاک حدیث موسی إذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً آیا داستان موسی به شما رسیده است، آنجایی که آتشی را دید پس به خانوادهاش گفت اینجا کمی مکث کنید، من دارم آتشی میبینم. بروم یک شعلهای از این آتش بیاورم برای شما روشن کنم، یا اینکه حداقل ببینم این آتش از کجاست و چه کسی روشن کرده، یک راهی پیدا کنم؟! فَلَمَّا أَتاها اما وقتی که به آتش رسید ظاهر آیه این است که موسی خودش آتش را دیده و خانوادهاش ندیدهاند، این مخصوص موسی و انبیاست، فلما آتاها وقتی که به سمت آتش آمد نُودِيَ يا مُوسی نداد داده شد که إنِّي أَنَا رَبُّكَ آتش نیست که میبینی بلکه خداست، آتش خداست؟ نه، آتش آتش است، اما آن آتش جلوه الهی بود، همان حجابی بود که در آیه 51 سوره شوری آمده بود، که خدای متعال من وراء حجاب با او سخن گفت، إنی أنا ربّک من پروردگار تو هستم، فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً، در برابر خدای متعال در سرزمین مقدس کفشهایت را در بیاور، وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى تو را من برگزیدهام و اختیار کردم، قبلاً اشاره کردیم برای دوستان بزرگوار که نبوتی که قرآن مطرح میکند نبوتی که سنت مطرح میکند، نبوتی که در کلام اسلامی مطرح میشود، این نبوت مبتنی بر اختیار، بر گزینش و استقاء است، خدای متعال از این من وراء حجاب، از پشت شعلههای آتش میفرماید من تو را اختیار کردهام، تو را برگزیدهام.
فاستمع لما یوحی میخواهم با تو وحی کنم، پس گوش کن آنچه وحی میشود؛ چه چیزی وحی میشود؟ پاسخ در آیه بعدی است: إنَّني أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري من خدای تو هستم، غیر از من هم خدایی وجود ندارد پس مرا پرستش کن و اقم الصلاة لذکری و نماز را برای من برپا دار، این یک.
آن رؤیاهایی که عرض کردیم انبیاء از طریق رؤیا دریافت میکنند بعضی از مسائل را، این رؤیاها همین است، در واقع برای انبیاء من وراء حجاب است و گفته شده درباره انبیاء علیهم السلام که رؤیاهای انبیا وحی است. رؤیا النبیّ وحیٌ.
درباره پیغمبر مکرم گفته شده که در اوایل بعثت و به خصوص قبل از اینکه پیغمبر به طور رسمی به پیامبری مبعوث شود وحیهایی دریافت میکرده از جمله مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خودش این روایت را آورده إن النبی 6 لمّا عطا له سبع و ثلاثون سنة کان یری فی منامه کأن آتیاً یأتیه فیقول یا رسول الله، وقتی پیامبر سی و هفت ساله بود یعنی سه سال قبل از بعثت، در خواب میدید که گویا کسی پیش ایشان میآید و میگوید یا رسول الله! و مزت علیه برهة من الظلم و هو علی ذلک یکتمه، مدتی به این منوال گذشت اما پیغمبر این را کتمان میکرد، کسی را خبر نکرد از این رؤیایش و اذا هو فی بعضٍ ایام یرأ غنمٍ لأبیطالب فی شعب الجبال إذ رآ شخصاً یقول له یا رسول الله تا آن زمانی که در یکی از روزها که گوسفندان ابوطالب را برای چرا آورده بود در بین کوهها، شخصی را دید که گفت یا رسول الله فقال له من أنت؟ پیغمبر به او گفت تو که هستی؟ گفت أنا جبرائیل، أرسلنا الله إلیک لیتخذک رسولا، مرا به سوی تو فرستاده تا تو را به عنوان رسول خودش انتخاب کند، تو را به رسالت مبعوث دارد.
درباره انبیاء بنابراین این من وراء حجاب هم اتفاق افتاده است، اما درباره مواجهه مستقیم خدای متعال با انبیا، درباره انبیای سلف یک قصه و داستانی که به عنوان مثال ذکر بشود در قرآن کریم نیامده، اما درباره پیغمبر خاتم گفته شده، یا حداقل اشاراتی در قرآن کریم هست که پیغمبر مکرم به صورت مستقیم، مواجهه مستقیم با خدای متعال داشته باشد.
سوره مبارکه نجم که یکی از سورههای بسیار عجیب قرآن کریم است، یک اشارهای دارد که بعضی از مفسران گفتهاند این اشاره مربوط به مواجهه مستقیم است، در سوره نجم اینطور میفرماید که وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْىٌ یُوحى، علّمه شدید القوی، این قرآن را فرشته وحی که دارای قوّهها و توانمندیهای استوار و شدید است به پیغمبر تعلیم فرموده، تا آنجایی که میفرماید و هو بالافق الاعلی، در حالی پیغمبر جبرائیل را دیده که جبرائیل در افق اعلی بوده ثم دنی فتدلی و کان قاب قوسین أو أدنی که اینجایش به احتمال زیاد اشاره به معراج پیامبر است، که پیغمبر جایی رسید که جبرئیل هم نتوانست برود. به خدای متعال نزدیک شد، فکان قاب قوسین أو أدنی، فأوحی إلی عبده ما أوحی، پس خدای متعال مستقیم، ظاهر این است که اینجا واسطه جبرئیل نیست، فأوحی إلی عبده ما أوحی، خدای متعال وحی کرد به بندهاش آنچه را که وحی کرد، ما کذب الفؤاد ما رأی، ظاهر آیه این است که اینجا پیغمبر با قلب خودش رؤیت قلبی حاصل شد برایش و خدای متعال را به طور مستقیم دید.
بنابراین ظاهر آیه این است که این آیات 9 تا 11 سوره نجم متعلق به مواجهه مستقیم خدای متعال با حضرت پیغمبر خاتم است. گرچه بعضی از مفسران اینطور گفتهاند که اینجا منظور همان ادامه رؤیت جبرئیل است که گفت علّمه شدید القوی، ذی مرّة فاستوی فهو بالافق الاعلی، بعضیها اینطور گفتهاند که بنابراین این هم میشود مال وساطت جبرئیل. فأوحی إلی ربه یعنی أوحی الله بواسطة جبرائیل إلی عبده محمّد ما أوحی، بنابراین میگویند این ما کذب الفؤآد ما رأی، این متعلق رؤیت جبرئیل امین است نه خدای متعال، اما ظاهرش این است که این یک چیز دیگری است. أفتمارونه علی ما یری شما تردید روا میدارید در آنچه پیامبر دیده؟ و لقد رآی نزلة اخری عند سترة المنتهی عندها جنة المأوی که اینجا دوباره باز هم یک دیدار دیگری با جبرئیل است یعنی یک دیدار اول که و هو بالافق الاعلی بود و یک دیدار دیگر و قد رآی نزلة اخری که اشاره کردم بر اساس روایات ما پیامبر خاتم جبرئیل امین را دو بار به شکل اصلیاش دیده که در این سوره نجم هم اشاره دارد.
اما ظاهر آیه 9 تا 11 سوره مبارکه نجم این است که اینجا مواجهه مستقیم بین خدا و پیامبر هم اتفاق افتاده است، چنانکه در بعضی از آیات دیگر هم اشارهی به این شده است مثلاً در سوره مبارکه مزمل میفرماید إنا سنلقی علیک قولاً سقیلاً که از امام صادق علیه السلام روایت شده که کان ذلک إذا جاءه الوحی و لیس بینه و بین الله ملکٌ، یک وقتهایی میشد که وحیای به پیامبر میرسید که بین پیامبر و خدای متعال ملکی فاصله نبود، فکانت تصیبه تلک ؟؟؟، پس آن حالت بیهوشی یا شبه بیهوشی به پیغمبر دست میداد و یغشاء ما یغشاء، و آن حالت غش، ضعف و عرق به پیغمبر دست میداد، چون این وحی مستقیم و بی واسطه بین خدا و پیامبر یک ثقل عجیبی داشت و بر پیغمبر دشوار بود، بهرحال مواجهه پیغمبر با خدای متعال به صورت مستقیم بود.
امام صادق میفرماید جایی که پیامبر اکرم خدای متعال را میگیرد آن حالت ضعف و غش به ایشان دست میداده، اما اذا اتاه جبرائیل بالوحی وقتی جبرئیل وحی میآورد این راحت بود، فکان یقول پس پیغمبر میفرمود هو ذا جبرائیل أو قال لی جبرائیل. این درباره پیغمبر مکرم.
نکته دیگری که درباره وحی عرض کنم؛ طبق برنامهای که خدمت دوستان ارائه کردم قرار بود این جلسه را درباره ویژگی عصمت انبیاء عرض کنم اما چون دیدم این بحث یک مقدار مکث بیشتری میخواهد این شد که این جلسه را هم به همان بحث وحی اختصاص دادم.
یکی از نکاتی که درباره وحی به عنوان یک ویژگی باید توجه شود این است که وحی برای انبیاء آنچنان شفافیت دارد، آنچنان روشنی دارد که به هیچ وجه برای پیغمبران شک و شبههای عارض نمیشود که این وحی است، یا ممکن است اشتباه شده باشد، به هیچ عنوان انبیاء گمان نمیکنند که این از مکاید شیطانی باشد، ممکن است از القاءات شیطان باشد بلکه همیشه وحیای که بر انبیاء نازل میشود روشن و شفاف و مقرون به ادله و دلایل آشکار است و طوری هست که یقین حاصل میشود در لحظه برای انبیاء که این از جانب خدای متعال است و به هیچ عنوان اجازه نمیدهد که شیطان دخالت کند، بنابراین بعضی از قصه پردازیها و خیال پردازیهایی که درباره وحی شده که پیغمبران اشتباه میکردهاند یا نعوذ بالله شیطان دخالت میکرده یا پیغمبران آشفته میشدند از این خبرها نیست! درباره پیغمبر خاتم نوشتهاند متأسفانه که وقتی اولین بار وحی دریافت کرد هراس برداشت که نکند دیوانه شده باشد، و نوشتهاند که به همسرش خدیجه پناه برد و خدیجه هم رفت ورقة بن نوفل پسرعمویش که مسیحی شده بود و آشنایی کمی با کتاب مقدس پیدا کرده بود آورد و او هم یک نگاهی به پیامبر کرد و آثار نبوت دید و پیغمبر را دلداری داد و اینها همهاش جزء اسطورههاست. به هیچ وجه برای پیغمبر مکرم چنین حالاتی به وجود نیامده!
از طرف پیغمبر مکرم کاملاً طمأنینه و اطمینان و یقین بود که آن حضرت مبعوث به رسالت شده و شکی وجود ندارد که این قصههای که گفته شده نادرست است. البته در سوره مبارکه مزمل و مدثر اشاره هست به اینکه پیغمبر خودش را در لحافی یا در لباسی در رختخوابی پیچیده باشد اما اینکه در ذیل این آیات قصه پردازیها کردهاند که پیامبر ترسیده بود و زیر لحاف پنهان شده بود، نه! این حرفها خیال پردازی است. این مدثر و مزملی که در قرآن کریم ذکر شده صرفاً اشاره به این است که پیامبر اکرم یک مدتی مأمور به ابلاغ رسالت نبوده و این خوابیدن در رختخواب کنایه از این است که در حال مأموریت نبوده و در حال استراحت بوده، مأموریتی ابلاغ نداشته که اشاره به این است که سه سال اول پیامبر مأمور ابلاغ نبوده ولی بعد از آن مأموریت پیدا کرد، این یک نکته که از نظر ما واضح است که وحی چنان شفاف و روشن است، چنان لذتبخش برای پیامبر است، مکاشفه اعلی برای پیامبر است که هیچ گونه نگرانی و شک و شبهه همراهش نیست، اضطراب ندارد. اگر در روایات اشاره شده که پیامبر یک حالت غش و سستی شبیه خواب یا غش به او دست میداده در هنگام وحی، به خصوص زمانی که وحی مستقیم دریافت میکرده از سوی خداوند متعال، این ناظر به ضعف بدنی و مادی است که وقتی پیامبر به لحاظ روحانی اینقدر قوت میگیرد که خدای متعال را میبیند از بدن خودش کاملاً منسلخ میشود و از توجه نفس از جسم کاملاً برداشته میشودو طبعاً جسم دچار ضعف و سستی میشود.
درباره وحی نکته دیگری هم که وجود دارد این است که شیطان هرگز نمیتواند در امور وحی دخالت کند، بنابراین اینکه بعضی از مورخان آمدهاند باز هم افسانه پردازی کردهاند اسطوره ساختهاند که پیغمبر در مکه بود و دلش میخواست که مشرکان جذب شوند و غروبشان تألیف شود و داشت آیاتی از سوره نجم را میخواند و در میانه قرائت آن حضرت، یک دفعه شیطان مداخله کرد، وقتی پیامبر اکرم سوره نجم را تا اینجا خواند که أفرأیتم اللات و العزی و منات الثالثة الاخری، طبق این اسطوره گفتهاند که شیطان یک چیزی به زبان پیغمبر انداخت که حضرت در ادامه خواند، تلک الغرانیق العلی و إن شفاعتهن لترتجی، پیامبر هم گمان کرد که این جزء وحی است! پس این را قرائت کرد، مردم بتپرست هم خوشحال شدند و همراه پیغمبر سجده کردند تا اینکه دوباره فرشته وحی نازل شد و گفت این چه بود که خواندی؟ما نگفته بودیم چنین چیزی را برای تو، پیغمبر اینجا متوجه شد که شیطان چیزی را القا کرده که این روایت هم یکی از آن افتراءهایی است که به پیامبر مکرم بستهاند و بعضی از مسلمان نماها به اشتباه و نادرست این را در کتبشان آوردند و یک بهانهای دادهاند به دست مستشرقان و دشمنان پیامبر که با این بازی کنند و خیلی این بحث را گسترش دادهاند، در حالی که این روایت از نظر سندی کاملاً مجهول است، در بسیاری از روایاتش طعن شده که این راویها آدمهای نادرستی بودند، آدمهای غلطی بودند، به لحاظ مدلول هم خلاف قرآن کریم است، قرآن کریم میگوید و ما ینطق عن الهوی، پیغمبر اصلاً از روی هوا و هوس صحبت نمیکند، در آیات قرآن تأکید میشود که پیامبر همیشه دلش قرص است، کذلک ؟؟؟ به فؤادک در سوره فرقان آمده، در قرآن کریم تأکید شده که باطل در قرآن راه ندارد، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، فإنه لکتاب عزیز، تنزیل من حکیمٍ حمید، اینها را داریم، سنقرءک فلا تنسی من برایت میخوانم قرآن را و تو هرگز فراموش نخواهی کرد، اینها آیات قرآن است، بعد آیات شریف قرآن را آمدند با چنین اسطورههایی تلبیث درست کردهاند و گفتهاند اینها از مداخلات شیطان است، در حالی که در قرآن کریم هیچ مداخله شیطانی راه ندارد.
تا اینجا بحث ما درباره این خصوصیت از خصوصیات انبیاست، درباره وحی بخصوص وحی قرآنی البته راه دارد که ماه بیشتر حرف بزنیم، یکی دو جلسه دیگر درباره وحی صحبت کنیم میشود که درباره شبهاتی که در این باره وارد شده مثل بحث رؤیاهای رسولانه و امثال اینها، اما با توجه به اینکه فرصت ما محدود است و ما یک جلسه تخطی کردیم از آن سرفصلهایی که ارائه شده به همین مقدار اکتفا میکنیم و ان شاء الله جلسه آینده که احتمال زیاد به صورت غیر حضوری خواهد بود خدمت دوستان بزرگوار به بحث عصمت به عنوان یکی از خصایص انبیاء خواهیم پرداخت.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته