نشست علمی «یهودیت صهیونیزم و اندیشه سرزمین موعود»
حجت الاسلام طاهری آکردی ـ 1402/08/28
صوت
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد عقیله بنیهاشم زینب کبری را خدمت شما تبریک عرض میکنیم، ان شاء الله خداوند به ما توفیق دهد که در مسیر اهلبیت درست حرکت کنیم. ما نسبت به این مجموعه و مرحوم آیت الله فاضل یک تعصب خاصی داریم، من تلبسم را مدیون ایشان هستم، ابوی از شاگردان ایشان بود...، خدا رحمتشان کند، شادی روحشان صلواتی ختم بفرمائید.
بحثی که امروز در خدمت شما هستم، بحث بسیار گستردهای است. بحثی است که با یکی دو ساعت نمیشود آن را جمع کرد. یهود یک تاریخ چهار هزار ساله برای خودش قائل است. صهیونیزم یک تفکر دو هزار ساله دارد، آنچه امروز در دنیا در قالب صهیونیزم ثبت میشود ربطی به یهودیت ندارد، پشت پرده آن صهیونیزم مسیحی است. اینها نکات مهمی است. در واقع آن یک تفکر استبدادی است که در قرن 17 در انگلستان شروع شد و بعد به آمریکا کشیده شد که نمادش اسرائیل است. ولی من سعی میکنم دو سه مسئله را تکه تکه بیان کنم و کنار هم بگذارم.
دوستانی که میخواهند این بحث را بفهمند، من در سایتم که اگر اسمم را فارسی هم بنویسید میآورد، آدرسش هم www.akerdi.ir هست. در بین مقالاتم سه مقاله دارم که مرتبط با بحث امروز است:
• بررسي تحليلي خاستگاه صهيونيسم فرهنگي و صهيونيسم سياسي
• تحلیل و بازشناسی انواع صهیونیسم براساس اندیشه موعود آخرالزمان
• ماشیح و دولت ماشیحانی موعود در یهودیت
اینها در سایت موجود است، کسانی که دغدغه دارند میتوانند بخوانند.
فقط دو سه مسئله را در این باب عرض میکنم؛ آنچه که به نوعی ربط داشته باشد به بحث قرآنی.
قرآن میفرماید:وَ لَقَدْ آتَيْنا بَني إِسْرائيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمينَ (16جاثیة)
ما اینها را برتری دادیم، چرا شما مسلمانها این را قبول نمیکنید؟ اینها میگویند که خداوند، نیل تا فرات را به ما وعده داد (سرزمین موعود) مال ماست، یک مدت ما را بیرون کردند و ما میخواهیم به اینجا برگردیم چون وعده الهی است، نقشه اسرائیل هم دیدید دو تا خط آبی دارد که نماد نیل تا فرات است و وسط هم ستاره داود است، این وعده الهی است، شما با وعده الهی مخالفت میکنید.
نتانیاهو از آیات تورات میخواند برای کشتار فسلطینیان که خدا به ما گفته، زنان و کودکان و بچهها را بکشید ، اینها در تورات هست یا نه؟ بله هست. دستور خدا بوده یا نه؟ بله دستور خدا بوده، چرا مخالف هستید؟ زیرا این تورات همان چیزی است که قرآن آن را تصدیق میکند:
وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ (50)
قرآن در این مورد تصریح میکند، کنایه هم نزده، این تورات موجود را خدا قبول دارد. نمیگوید یک توراتی داشتیم که آن را میگویم، میگوید «بین یدیّ» یعنی همین که در دستتان هست را میگویم، برای همین میگوید که اگر راست میگوئید بیائید بخوانید.
و سؤالاتی از این قبیل، که سؤالات کلیدی در بحث است. ما نمیتوانیم همه را جواب بدهیم ولی سعی میکنیم به صورت کٌد وار به اینها بپردازیم.
تفاوت بین بنی اسرائیل، یهودیت، یهودیان و صهیونیزم
اولین مسئله این است که باید بدانیم بین بنی اسرائیل، یهودیت، یهودیان و صهیونیزم فرق است. این خودش یک نکته است، از نظر تاریخی عرض میکنم. برای همین چند نوع خطاب دارد، یک خطاب به بنی اسرائیل دارد و یک خطاب به یهودیان دارد و یک خطاب به یهودیت دارد، خطابهای قرآن متفاوت است، اگر سلسله تاریخی اینها را خوب بشناسیم در هیچ کدام از این خطاب ها تناقض نمیبینیم، خدا در جای خودش حرف زده،مثل جائی که خداوند یک جا به مسلمین خطاب میکند، یک جا به مؤمنین و یک جا به یک کشور یا بلادی و یا یک دینی، که اینها با هم متفاوت هستند.
اگر بخواهیم تاریخ یهود را بگوئیم؛ تاریخشان را به حضرت ابراهیم برمیگردانند و از زرنگیهایشان است و از ضعف علمی ما مسلمین است، به ما میگویند تاریخ اسلام را بگوئید؟میگوئیم الآن 1400 سال گذشته، از زمان هجرت، گوئی بعثت جزء تاریخ اسلام نیست؟ یعنی پیامبر آن سیزده سالی که در مکه بوده جزء تاریخ اسلام نیست.؟
تاریخ ما هم به حضرت ابراهیم برمیگردد، مگر ما حج ابراهیمی نداریم، مگر نه اینکه انبیاء سلسله مراتب دارند؟
بعد میگویند حضرت ابراهیم دو فرزند داشت به نام های اسحاق و اسماعیل. در تورات خیلی به اسماعیل پرداخته نشده و فقط گفته:
• یک فرزندی است چون مادرش کنیز بوده و عمرانی نبوده ارزشی ندارد،
• حضرت ابراهیم او را برده در فاران و یک چشمه در آنجا بوده
• آمده زنی از مصر گرفته،
• وعده داده که او را امتی عظیم گردانم. دوازده رئیس از او پدید آید،
این کل اسماعیل است که در تورات گفته شده. اما یگانه ابراهیم کیست؟ اسحاق. اسحاق دو فرزند داشت: عیسو و یعقوب، این هم یک داستانی دارد، یعقوب همان اسرائیل است که دارای مکاشفات عرفانی بالایی بوده، این مرکاوا که در اسرائیل میشنوید مثل براق ماست، این مرکاوا مرکبی بود که یعقوب با آن به ملکوت میرفت، برای همین اسم تانکهایشان را گذاشتند مرکاوا. مرکاوا یک سلک عرفانی در یهودیت است، طریق الی الحق است.
اسرائیل دوازده فرزند داشت: یوسف، بنیامین، لاوی، یهودا و ... سپس داستان حضرت یوسف در مصرو حضور بنی اسرائیل در آنجا. و در مصر هم یک مدتی مسئول بودند. پس از حضرت یوسف یک فرعون میخواهد اهرامی بسازد و نیروی کار کم میآورد و اینها را به بردگی میگیرد، اینها پشیمان میشوند، وعده نیل تا فرات هم وعدهای است که خداوند در چند جای تورات به حضرت ابراهیم داده، مثل باب 15 آیه 17، باب 17 آیه 19، به حضرت ابراهیم میگوید به تو برکت میدهم و نیل تا فرات را به تو میدهم، بعد میگوید نیل تا فرات را به نسل تو میدهم، یک جا میگوید به نسل تو از اسحاق میدهم، همان جایی که داستان حضرت اسماعیل را میگوید، از اسماعیل تعریف میکند و بعد میگوید لکن عهد خود را با اسحاق بست،
عهد چیست؟ نیل تا فرات.
عهد در قرآن چیست؟ امامت.( لا ینال عهدی الظالمین). من یک مقالهای دارم به نام ابراهیم و خاندان او در قرآن و تورات، این مسائل را به صورت تفصیلی آوردم، که عهد این تفاوتهایی که دارد را بفهمید.
اینها وقتی آمدند اینجا، گفتند خدا یک سرزمینی به ما وعده داده بود، ما به یوسف بد کردیم و آواره شدیم خدایا ما را ببخش، تقاضای ماشیح(منجی) کردیم، یعنی مسیحیا و منجی، خدا اولین منجی را فرستاد، چه کسی بود؟ حضرت موسی. حضرت موسی آمد و داستانش در تورات آمده که در وادی مقدس ایستادهای کفشهای خود را دربیاور و به سمت بنی اسرائیل برو، حرف آنان را شنیدم! قرآن میگوید: «إنک بالوادی المقدس طوی اذهب إلی فرعون»،
اما در تورات میگوید نه برو سمت بنی اسرائیل، یک تفاوتهایی قرآن با تورات دارد، اینها کلیاتی است که در تورات هم آمده.
موسی میآید قومش را میگیرد و از دریای سرخ عبور میدهد و وارد صحرای سینا میکند و بعد حضرت موسی به طور سینا میرود، قرار بود یک ماه بماند، ولی چهل روز میماند و در این ده روز اینها گوسالهپرست میشوند، برمیگردد آن الواحی که آنها میگویند دو لوح بوده، قرآن میگوید الواح(یعنی بیش از دو لوح)، میزند به سر هارون و میشکند، بعد به دستور خدا روی سنگی مینویسد و چهل سال سرگردان میشوند، بعد حضرت موسی از دنیا میرود و یوشع بن نوح وصیّ حضرت موسی سرزمین را فتح میکند به دستور خدا.
در فتح سرزمین اینجاست که خدا بعضی جاها میگوید همه را بکش، بعضی جاها میگوید زنان و دختران باکره را برای ازدواج نگه دار، بعضی جاها میگوید فقط اینها را بکش، بعضی جاها میگوید حیوانات را هم بسوز، این آیاتی که بعضی اوقات میخوانند مال این واقعه است.
یوشع بن نوح آنجا را میگیرد و به بنی اسرائیل تقسیم میکند تا زمان 1350 قبل از میلاد که حضرت داود و سلیمان میآیند، و داود معبد بزرگ را به امر الهی میسازد، بعد از حضرت سلیمان در بین اینها اختلاف میافتد و تجزیه میشوند، ده سبط میروند سراغ کشور شمالی با یکی از فرماندهان لشکر سلیمان بیعت میکنند، دو سبط یهودا و بنیامین که مرکزشان همان معبد بود با راعوم پسر سلیمان بیعت میکنند و میشود دو تا کشور اسرائیل و یهود، مرکز یهودیه اورشلیم است و مرکز اسرائیل هم شهری به نام سامر است. اینها حرف خدا را زیر پا میگذارند و با غیر بنی اسرائیل ازدواج میکنند، غیر خدا را میپرستند و داستان انبیای بنی اسرائیل اینجاست که خیلی ازا نبیاء را میکشتند، مزاحمشان میشدند و کشته میشدند،
سپس خداوند به خاطر این گناهان آنها را عقوبت میکند، چون خلاف وعده الهی عمل کردند، 722 قبل از میلاد عاشوریان کشور شمالی را از بین میبرند و آن ده سبط از بین میرود یک قلیلی که میمانند به کشور جنوبی پناهنده میشوند، اینها درس عبرت نمیگیرند. ـ من دارم تاریخ یهود را از زبان خودشان بیان میکنم، چیزهایی میگویم که در تورات آمده ـ
اینها آدم نمیشوند و خدا 586 قبل از میلاد بختالنصر(نبوکدنصّر) را میفرستد که اینها را میگیرد و معبد را خراب میکند و اینها را کوچ میدهد به بابل، اینها میآیند در بین النهرین (دجله و فرات) ساکن میشوند، به این دوره میگویند دوره معبد اول. دورهای که معبد ساخته و ویران شد. اینها وقتی به بابل میروند میگویند خدایا چه غلطی کردیم تو ما را دوست داشتی، توبه کرده بودیم و ما را برگردانده بودی و به ما معبد دادی، ما دوباره غلط کردیم،
سپس مجددا توبه کردند. خدا دوباره توبه اینها را میشنود و دومین موعودشان را میفرستد و آن کوروش هخامنش است، کوروش فرزند کمبوجیه است و نوه هخامنش و بنیانگذار امپراتوری بزرگ است، مادرش ماندانا که یک زن عفیفه و عجیبی در تاریخ است که چیزهای زیادی برایش میگویند، کوروش اهل تعقل بود و آدم خوبی بود، حکمران عادلی بود اما به قول امروزیها سکولار بود، دیندار بود ولی سکولار ، یعنی میگفت خیلی به همه گیر ندهید، لذا هر جا را فتح میکرد با اینکه خودش زردتشت بود که آنها هم موحد بودند، چون میخواست مردم را نگه دارد میرفت در معابدشان و به نام خدای آنها قربانی میکرد، مخصوصاً وقتی بابل را فتح کرد وارد معبد مردوق شد و قربانی کرد. میگفت عیسی به دین خود و موسی به دین خود. اتفاقاً وارد یک معبدی شد، رفت قربانی کند دید بت نیست، پرسید چرا بت ندارید؟ گفت ما از پیروان حضرت موسی هستیم و بت در دین ما نیست، گفت چه دینی دارید؟ گفتند نماز، روزه، زکات، حج، ما هم همه اینها را داریم، پس مثل هم هستیم، مشکلتان چیست؟گفت یک معبدی داشتیم ..، گفت بسازید. لذا کوروش به عنوان دومین موعود یهودیان مطرح است، اینکه میبینید یهودیان خیلی کوروش را میستایند از این جهت است،
این نکته را بدانید که مخالفت با تاریخ خودمان غلط است، حضرت علامه میگوید کوروش ذی القرنین است، گرچه مرحوم معرفت میفرماید اسکندر ذی القرنین است، ولی خلاصه نقل است، کوروش آدم عجیبی بود، پیغمبر که نبوده! آدم بوده و خبط هم داشته مثل شاه عباس صفوی که آدم خیلی خوبی بود و هر چه بود پادشاه بود، پادشاه زور میگفت، نه اعدامش مبنای شرعی دارد و نه بخشش او مبنای شرعی داشت، عصبانی میشد، میگفت گردنش را بزنید، میگفتند آقا؟ میگفت نزنید، پادشاه همین است. بلایی که سر ملاصدرا آورد سر همین بود، یک اعتراضی کرد و گفت تبعیدش کنید. خلاصه کوروش آدم خوبی بود، البته در دین مذبذب و سکولار بود، اهل تساهل و تسامح بود.
قرآن یک خطابی دارد «ا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً (نساء 136) »
این یک مدل است، به قول امروزیها یک تیپ گفتاری خداست، ما باید بگوئیم ای ملیگرایان ملی گرا باشید، شما کوروش کوروش میکنید که اسلام را بزنید بعد خودتان غربی هستید، پوشش، لباس، غذا، موسیقی، قیافهتان غرب زده است، کوروشی باشید مردهایشان ریش داشتند، زنهایشان حجاب داشتند، چادر داشتند، سرتاسری بالا تا پائین داشتند. در کتاب مقدس آمده آن ملکه ایرانی در جمع رقص حاضر نمیشود که به رقصد، میگوید زن ایرانی هیچ وقت در مقابل مرد نامحرم نمیرقصد، بعد او را کنار میگذارد و یک برادرزاده داشته و او را قالب میکند و زن شاه (این ماجرا در کتاب عهد عتیق آمده، همین جشن پوریم که یهودیان دارند مربوط به همین قضیه است، میدانید که شراب در یهودیت حرام است ولی در بعضی جاها استثناء شده، یکیش همین جشن پوریم است که حتی علمایشان هم میخورند،) این عفاف و حیا در ذات زن ایرانی است که در کتاب مقدس هم آمده.
کوروش به یهودیان اسیر در بابل گفت برگردید ومعبد را بسازید، یک اختلافی بین اینها میافتد و سالها تعطیل میشود تا زمان اردشیر، اردشیر میشنود و کسی را میفرستد و اینها دوباره معبد را میسازند، 450 قبل از میلاد، حکومت کاهنان شکل میگیرد، این متن تورات مربوط به این زمان است که نوشته های باقیمانده از خرابی معبد را جمعآوری کردند! چیزهایی هم به آن اضافه میکنند و میشود مستعمره ایران و بعد هم مستعمره یونان، چون اسکندر حمله میکند، یونانیها یک مدتی با اینها خوب بودند و بعد با ایشان بد میشوند، به اینها میگویند باید در معبد به نام زئوس خدای یونانیان خوک قربانی کنید، همین باعث اختلاف میشود و میجنگند و یک حکومت مستقل به نام مکابیان درست میکنند برای دینداران، برای یهودیان هنوز یهودیت دین حق است.
اینها که حکومت میگیرند بین خودشان اختلاف می افتد و گروههای مختلفی میشوند، از این اختلاف حاکم ناراحت میشود و به امپراتوری روم پناه میبرد، حالا روم جای یونان را گرفته! به یک بیگانه اعتماد میکنند و او هم به جای اینکه به اینها کمک کند کشورشان را فتح میکند، ناراحت میشوند و به سرشان میزنند که خاک بر سر ما، ما کشور داشتیم، آدم بودیم، داشتیم زندگی میکردیم، خدایا غلط کردیم، دوباره میگویند خدایا ماشیح ما... سومین ماشیح بودند بعد از موسی و کوروش.
خدا حضرت عیسی را میفرستد، شخصی به نام عیسی بن مریم مدعی میشود که ماشیح شما من هستم، یهودیانی که قبول کردند عیسی بن مریم همان ماشیح هست به اینها مسیحی میگویند اما غالب یهودیان نپذیرفتند، چون با علمای یهود درگیر میشد، لذا با کمک امپراتوری روم او را به صلیب میکشند، این میماند تا سال 70 میلادی که با امپراتوری روم درگیر میشوند و امپراتوری روم هم معبد را خراب میکند و شهر را میسوزاند و اینها در دنیا آواره میشوند،
1950 سال است( از سال 70 میلادی تا الآن) که یهودیان میگویند خدایا ماشیح ما را برسان، منتظر ظهور سومین موعود خودشان هستند که از تبار داود، تنه یسا که پدر داود است میآید در تپه صهیون حکومت عدل جهانی میآورد و به این میگویند صهیونیزم با مفهوم دینی.
البته این صهیونیزم یک ویژگی دارد که معتقدند قبل از ظهور ماشیح، تشکیل دولت یهودی در فلسطین جایز نیست، همان طوری که حضرت موسی آمد و ما را برد، کوروش آمد ما را برد و باید ماشیح ظهور کند و یهودیان را به فلسطین بیاورد و بعد دولت یهود ساخته شود، این تفکر صهونیزم دینی است.
پس اینها قبل از جلای بابل دوازده سبط بودند دو کشور بودند که به اینها بنی اسرائیل میگفتند، بعد که تحت حمله عاشوریان و بخت النصر از بین رفتند و به جلای بابل رفتند و زمان کوروش خواستند برگردند، اینهایی که اینجا بودند میگفتند یهودیان آمدند، چون اینها مال سبط یهودا بودند. بعد از جلای بابل به اینها یهودی میگویند و قبل از آن بنی اسرائیل میگویند، چون مال قوم یهود هستند،
پس یهودیت دین الهی نیست بلکه دین نژادی است مثل ارامنه، ارامنه دینشان مسیحی است، دینشان ارمنی نیست بلکه نژاد است، پس یهودیت دین الهی نیست. البته شریعتشان شریعت موسوی بوده.
پس فهمیدیم از نظر قرآن دین از آدم تا خاتم، اسلام است ، توحید را حضرت ابراهیم برجسته کرد، شریعت در نبوت را حضرت موسی و عیسی، معاد را پیامبر ما، با آمدن جانشین رسول خاتم و «الیوم اکملت لکم دینکم»، کار تمام شد. ما یک دین داریم، پس این یهودیت دینی شد. حالا خطاب قرآن را ملاحظه کنید، میگوید چه کسانی برترند؟ هیچ جا گفته که یهودیان برترند؟
می گوید بنی اسرائیل را برتری داردیم. بنی اسرائیل دین حق بوده چون موحد بودند.
در آیه آخر سوره محمد ص خداوند میفرماید به مردم بگو انفاق کن و اگر بخل بورزند، پیامبر به سلمان میگوید اینها قوم تو در آخر الزمان هستند.
این سنت الهی است و هر کس موحد است برگزیده است، دیروز بنی اسرائیل و یهودیان بود و امروز مسلمانها بودند و یک روز هم ممکن است قوم دیگری باشند. خدا مبنا دارد، پس آنکه برتری داده شد بنی اسرائیل است نه یهود؛
با این حال قرآن با «مصدقاً لما بین یدیه» یهودی که ایمان به آخرت دارد را میگوید این یعنی یهودیت، درست است که دین نژادی اسمش ار گذاشتند ولی در امتداد دین حنیف ابراهیمی هستند. ولی به یهودیان که میرسد میگوید:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا(مائده82)
خطابات قرآن دقیق است.
پس ما یک صهیونیزم دینی داشتیم که معتقد بودند که آخر الزمان موعود، ما را نجات میدهد، مسلمانها معتقدند، زرتشتیها معتقدند، هندیها معتقدند، همه معتقدند که در آخر الزمان یک موعودی میآید، ما با اینها چه مشکلی داریم؟ مشکل از کجا شروع میشود؟
مشکل صهیونیزم سیاسی است که هرتزل آورد، هرتزل از کجا این طرح را مطرح کرد؟ هرتزل یک آدم لائیک است دکترا دارد و تحصیلات دارد و خبرنگار است و در اتریش زندگی میکند، چون یهودیها در قرون وسطی همیشه آواره بودند و معتقد بودند که ما نباید سرزمین داشته باشیم، هیچ جا ملک نمیخریدند، باید اینقدر آواره میماندند، همان طور که در زمان حضرت موسی 40 سال آواره بودند و خدا یوشع را فرستاد، در بابل آواره بودند سپس خدا کوروش را فرستاد، اینقدر باید آواره باشند که ماشیح بیاید، مِلک نمیخریدند! همیشه آواره بودند،
البته یهودیان یک ویژگی داشتند، چون رباء در همه ادیان حرام است، مسیحیت، یهودیت و ...، منتهی یهودیها یک فتوا دارند که ربا به غیر یهودی اشکالی ندارد، برای همین معمولاً بانکداری از قدیم دست اینها بوده، چون در مسیحیت کلیسا ربا را ممنوع کرده بود، اینها ربا میدادند و سود میگرفتند، علت اینکه یهودیها بانکدارهای بزرگ دنیا هستند دلیلش این فتوایشان است، لذا اینها حرام نمیدانند.
اینها معمولاً آواره بودند و توسری خور بودند، اینها را در گِتو میگذاشتند و شهرکهایی که دیوار کشیده بودند، وصلهی زرد باید میزدند تا معلوم باشد اینها یهودی هستند و مردم به اینها فحش بدهند، خیلی داستانها، من در کتابم آورم.
اینها داشتند زندگی میکردند تا تحولاتی که در اروپا شکل میگیرد، پروتستانتیزم شکل میگیرد، انقلاب برادری برابری آزادی در فرانسه، انقلاب کبیر و امثالهم، یک فرجی برای اینها حاصل میشود
در این دوره جریان روشنفکری که در مسیحیت شکل میگیرد باعث میشود جریان اومانیسم قدرت بگیرد، علوم جدید به وجود بیاید و علوم وحیانی کنار برود، این یهودیت هم تحت تأثیر قرار میدهد، جریان روشنگری با موسی مندلسون در اروپا شکل میگیرد، اسمش را میگذارند رفرمیسم و اصلاحطلب، خیلی چیزهای سنتی را قبول نداشتند، مثل اینکه چه کسی گفته که نماز باید عبری خواند؟ به هر زبانی بخوانید درست است، چه کسی میگوید در نماز فقط مردها را باید دعا کرد؟ زنها را هم می شود دعا کرد، چه کسی میگوید...،
در نهایت اصلاحاتی ورود کردند و کمکم گفتند نماز و روزه چیست؟ اینها را کنار بگذاریم و همه چیز را کنار گذاشتند و کار خودشان را راحت کردند، این رفرمیسمهای یهودی الآن جریان غالب هستند، ودر مقابل اینها یهودیان سنتی بودند.
در ادامه یک جریان سومی به وجود آمد به نام محافظهکار،معتقد بود نباید اینقدر تندروی کرد، همه چیز را نمیشود کنار گذاشت، نماز را باید عبری خواند، البتهاگر یکی فارسی هم خواند اشکالی ندارد مگر خدا فارسی بلد نیست؟ اگر روزه گرفت یا نگرفت،
همین حالا! چون حجاب در یهودیت خیلی مهم است، بعد از ازدواج موی سر زن را برادر و پدرش هم نباید ببینند، اینها مثل روز شنبه که چاله میکندند و یکشنبه ماهی ها را میگرفتند، موهای سرشان را می تراشند و کلاه گیس میگذارند و میگویند کسی موی ما را نمیبیند، هم دین دارند و هم ندارند، این مدل در طول تاریخ بوده، اینها مرکزشان آمریکاست.
یهودیان سنتی بیشتر در ایران و روسیه و اروپا شرقی، شمال آفریقا و مصر هستند که اینها بیشتر مهاجرت کردند به اسرائیل.
یهودیان اروپا و آلمان معمولاً رفرمیسم هستند و اصلاح طلب هستند، ولی هیچی را قبول ندارند، این جریان بود تا اینکه دنبال این بودند که ما دین نداریم ولی یک مملکتی میخواهیم، یعنی چه آوارهایم و ارض موعود میگوئید، یک جا جمع شویم و یک مملکت به ما بدهید، نظرش این بود که ما در آفریقای جنوبی، آرژانتین یا غنا یک مملکتی به ما بدهید. یک دفعهدر 1896کتابی نوشته شد به نام دولت یهودی، بعد چند تا کنفرانس میگذارند و این جریانی که به اسرائیل ختم می شود این است.
همان زمان یک عدهای در مقابلشان ایستادند که این تفکر صهیونیزم سیاسی شما خطرناک است، ما طرفدار صهیونیزم فرهنگی مذهبی هستیم که ریشه در صهیونیزم دینی دارد، باید کار فرهنگی کنیم، کاری کنیم مردم توبه کنند تا ماشیح بیاید. حالا ریشه این حرف از کجا آمد؟ کسی که مدعی بود آن طرف دنیا به ما زمین بدهید یک دفعه گفت فلسطین را به ما بدهید، فلسطینی که تحت سیطره امپراتور عثمانی بوده؟ این میشود دوباره صهیونیزم.
ریشه حرف هرتزل برمیگردد به مسئله صهیونیزم در جریان پیوریتن مسیحی، آن را اول باید توضیح بدهم تا این ربط را پیدا کنیم؛
مسیحیّت وقتی که حضرت عیسی آمد به قول خودشان به صلیب کشیدند ولی طرفداران حضرت عیسی رفتند تبلیغ کردند و مسیحیت یک رشد فراگیری در سرزمین اروپا پیدا کرد، به طوری که کنستانتین در 313 مجبور شد او را به عنوان دین رسمی قبول کند البته اسمش را کرد کاتولیک. کاتولیک یک تفاوتی با مسیحیت دارد که همه ادیان را تجمیع کرد، نمادش را البته صلیب گذاشت، مسیحیان تا سه قرن روز مقدسشان شنبه بود، کتاب مقدسشان تورات بود، نماز میخواندندو روزه میگرفتند، چرا اینطور شدند؟ کنستانتین وقتی دین را قاطی کرد، 321 میلادی دستور داد که به جای شنبه، یکشنبه روز مقدس باشد، Sunday روز خدای خورشید،
آئین مهرپرستی در ایران شروع میکند اما در مقابل زرتشت کم میآورد، چون زرتشت دین الهی بود و مردم ایران زرتشتی بودند، به اروپا میرود و آنجا جا میافتد، 25 دسامبر که میگویند سالروز توسط حضرت مسیح است نه، سالروز تولد میترا است، و خیلی از عقاید دیگر. کنستانتین یک دینی درست میکند و اسمش را میگذارد مسیحیت کاتولیک.
قرن چهار و پنج دُگمای مسیحی شکل میگیرد، الوهیت مسیح اینجا شکل میگیرد، تثلیث، پدر، پسر روح القدس اینجا شکل میگیرد، بحث میشود که مریم هم خدا باشد یا نه؟ میگویند اگر مریم خدا باشد پدر و مادرش هم مقام خدایی میگیرند تا حضرت آدم، لذا قطع میکنند میگویند نه. بعد این دگما را تأسیس میکنند، 397 این کتابی که امروز میگویند عهدین در شورای کارتاژ تصویب میشود یعنی چهار قرن بعد. یعنی تا آن زمان کتاب مقدس تورات بود و بقیه به عنوان متونی که مثل ما روایی است مثل صحیفه سجادیه بود، بعد نشستند گفتند ما کتاب مقدس داریم، بخشی از این را انتخاب کردند، از 104 تا انجیل چهار تا را انجیل کردند و مسائلی مانند این.
قرن یازده یک جریانی به نام ارتدکس از اینها جدا میشود، دعوای بین پاپ و قیصر است، روم شرقی و غربی، این هم یک داستانی دارد میآید تا قرن 15 و 16 که داستان دارد. اینها تصمیم میگیرند پاپ را از کلیسای سنجوآنی که الآن دانشگاه لاتران آنجاست مقرّش را ببرند به کلیسای سنپیتر، محل قبر پطرس. پطرس جانشین حضرت عیسی بوده همان شمعون الصفایی که در روایت داریم، جدّ مادری امام زمان علیه السلام، اول مؤمن. جایی که واتیکان هست قبر حضرت پطرس است که وصی حضرت عیسی بوده،
البته در آنجا قدرت به دست پولوس میافتد یک یهودی یونانی مسلکی که مسیحیت را تغییر داد، مسیحیت تا سه قرن تحت تأثیر حواریون و حضرت پطرس بود و بعد اندیشههای پولوس غالب شد، اینکه حضرت عیسی خداست و آمد زمین، اینها مال پولوس است، این دعوای علی و عمر شیعه آنجا پولوس و پطرس است، این لعنی که امام صادق هم برای پولوس دارد همین است.
این نکته مهمی است، کلیسا میآید و میخواهد اینجا را بسازد و پول کم میآورد، شروع میکند به مغفرت فروشی، مارتین لوتر اعتراض میکند و یک قیام جمعی میشود و این نتیجه میشود که تا آن زمان کلیسا میگفت فقط کلیسا، چه کسی حق دارد کتاب مقدس را تفسیر کند؟ ما،
کتاب را که از زبان عربی به یونانی تبدیل شده بود در قرن چهارم به لاتین ترجمه میکنند و لاتین زبان گفتار نبوده، مردم بلد نبودند، هر چه را کلیسا میگفت مردم میپرسیدند این را کجا گفته؟ میگفتند کتاب مقدس گفته، مردم قبول میکردند. لوتر وقتی ادعا میکند که این کار غلط است و کلیسا اعتراض میکند.
کتاب مقدس را میخواند و میفهمد که کلیسا دروغ میگوید یعنی این کشیش تا حالا کتاب مقدس نخوانده بوده! تصمیم میگیرد که کتاب مقدس را ترجمه کند، شعار پروتستانها only bible است هر چه کتاب مقدس بگوید، این بحثهایی که دیدید بعداً به وجود میآید که فهم چه کسی از کتاب مقدس حجت است، بحثهای هرمونوتیکی مال این دوران است، الآن حدود 500 فرقه پروتستانی داریم که خودشان کتاب مقدس میخوانند و هر چه فهمیدند ملاکشان میشود.
یکی از این فرقهها فرقهی پیوریتن مسیحی است که در فرانسه بودند و بعد به انگلستان منتقل میشوند و بعد هم به آمریکا، که الآن جمهوریخواهان آمریکا نماد اینهاست، به اینها محافظهکار و بنیادگرا هم میگویند. اینها سه تا اصل داشتند:
1. کتاب مقدس محور بودند؛ چون پروتستانی بودند،
2. هزاره گرا بودند
3. و موعود گرا.
ما سه گروه موعود گرا در عالم داریم که موعود محورند و همه باور به موعود دارند،
• شیعه اثناعشری را اگر موعودش را بگیرید باید کنار بگذارید چون هیچی ندارد، چون اگر کنار برود سیستم مرجعیت شیعه کنار میرود! سیستم مرجعیت کنار برود حوزه جمع میشود و دین کنار میرود.
• دوم یهودیت سنتی (ارتدوکس) همینهایی که منتظر ظهور ماشیه هستند، هیچ کاری نمیکنند تا ماشیه بیایند.
• سوم همین مسیحیت پروتستان پیوریتن که اینها معتقد حضرت عیسی به خاطر گناه ذاتی خدا ما را از بهشت اخراج کرد، بعد با ما عهد شریعت کرد تا بخشیده شویم، نماز بخوان، روزه بگیر، زکات بده، همه اینها را آنها دارند. اینها معتقدند که بشر به شریعت عمل نکرد لذا بخشیده نمی شود، خدا چون مثل پدری مهربان بود از بالا تصمیم گرفت که بشر را ببخشد، گفت یک قربانی بدهید من شما را میبخشم، قربانی کیست؟ ما همه گناه ذاتی داریم، گفت خودم از بالا پائین میآیم و فدای گناهان شما میشوم، خدا گوشت شد و آمد روی زمین و زجر کشید و فدای گناهان ما و شما شد، این تمام شد؟ نه، یک بار دیگر آخر الزمان برمیگردد تا ما را نجات دهد، بازگشت دوباره مسیح.
مسیح چه زمانی میآید؟ این ریشهی نگاهی است که امروز دنیا را بهم ریخته، مبنایشان کتاب مکاشفه یوحنّا بیست و هفتمین کتاب عهد جدید دانیال و ایشعیا از کتب عهد عتیق است، آیات و روایات را خواندند و گفتند مسیح بعد از هزار دوم میآید، قبلش باید جنگ آرماگدون بشود، باید قبلش مسجد الاقصی خراب و معبد سلیمان ساخته شود، پس قبلش باید دولت یهودی شکل گیرد. دولت یهودی چه زمانی شکل بگیرد؟ قبلش باید یهودیها در عالم پخش شوند، لذا اینها مسیحی هستند یک سناریوی پنج پردهای نوشتند، مثل بعضیها که برای امام زمان تعیین تکلیف میکنند و علائم ظهور مینویسند، از این چیزها در همه ادیان داریم. اینها شروع کردند ترسیم آینده جهانی، پنج تا سناریو است؛
1) آوارگی یهود در کل عالم
2) جمع شدن در فلسطین و تأسیس دولت یهودی
3) بنای معبد به جای مسجد الاقصی
4) جنگ آرماگدون که در این جنگ دو سوم جهان از بین میرود
5) بازگشت مجدد مسیح، و ملکوت الهی که حضرت یحیی به آن بشارت داد برای حضرت عیسی محقق میشود.
بعد آمدند برایش زمان گذاشتند، اینکه میگویم مال قرن 17 است، زمان حکومت اولیور کراول در انگلستان است، شروع کردند و گفتند ببینید چون مسیح بعد از 2000 میآید، تا 1900 پراکندگی یهود را باید شکل بدهیم، تا 1950 تأسیس دولت یهود را باید در فلسطین شکل بدهیم، یهودیان قائل بودند که قبل از ماشیح تشکیل دولت یهودی جایز نیست، اینها گفتند باید بسازیم. تا 2000 معبد را بسازیم تا 2007 جنگ آرماگدون بشود و بعد هم مسیح میآید.
سال هم گذاشتند 1950. سؤال، باید چکار کنیم؟ از نظر اینها مفهوم صهیونیزم یعنی تأسیس دولت یهودی در آخر الزمان در فلسطین، نگفتند بعد از ماشیح. اینها مسیحی هستند و این را میگویند که تأسیس دولت یهودی در فلسطین باید انجام بشود.
گام اول چه کسانی باید به این مفهوم صهیونیزم بشوند؟ مسیحیها. چرا؟ چون مسیحیها با یهودیها خوب نبودند، به سرشان میزدند، گفتند ما تا 1900 این وظیفه را داریم. بعد در گام دوم چه کسانی باید صهیونیزم به این معنا بشوند؟ یهودیها، چون یهودیها حاضر نبودند که آنجا دولت تشکیل بدهند ما باید اینها را راضی کنیم بروند.
گام سوم قرار است معبد به جای مسجد ساخته شود، چه کسانی باید صهیونیزم بشوند به این معنا؟ مسلمانها، چرا؟ شما میخواهید مسجد الاقصی را خراب کنید و معبد را بسازید، اگر اینها چنین اعتقادی نداشته باشند پدر شما را در میآورند.
گام چهارم قرار است جنگ آرماگدون بشود و همه عالم از بین برود، چه کسانی باید صهیونیزم بشوند؟ هندوها و بوداییها، چون بیشتر جمعیت جهان هند و چین است. تا مسیح بیاید، مسیح که دفعه اول آمد شما یک امپراتوری روم داشتید و یک دولت یهودی زیر نظر امپراتوری داشتید و یک معبد که حضرت عیسی در آن آمد و این باید احیا بشود، خیلی هم برایش تلاش کردند. اولین بار شخصی به نام جان داربی رهبر پروتستانهای انگلستان از لفظ صهیونیزم مسیحی استفاده میکند، تا حالا کسی این لفظ را به کار نمیبرد، این اولین بار گفت صهیونیزم ما مسیحیها هستیم، چون اینها میگویند باید ماشیح بیاید، این را کنار بگذاریم، ما خودمان باید دولت را بسازیم! در 1891 بلکستون رهبر پروتستانهای آمریکا ـ ده سال به 1900 مانده ـ اینها برای اینکه یهودیان را در عالم پخش کنند از هلند یهودیان را به انگلستان آوردند و عدهای را به آمریکا فرستادند برای اینکه بگویند یهودیان در عالم پخش شده، چون انگلستان و آمریکا تا آن زمان یهودی نداشت. ده سال به 1900 مانده که باید تأسیس دولت یهودی شروع بشود، در دنیا هیچ خبری نیست، فلسطین هم دست امپراتوری عثمانی است چه کسی جرأت دارد بگوید بالای چشمت ابرو.
بلکستون در 1891 به بنجامین هریسون رئیس جمهور وقت آمریکا نامه میدهد که آقای رئیس جمهور گوش کنید، یک رهبر مسیحی به یک رئیس جمهور مسیحی نامه مینویسد که آقای رئیس جمهور تأسیس دولت یهودی در فلسطین وظیفه دینی توست، پول چی؟ چهارصد و اَندی از سرمایهداران مسیحی زیر آن را امضا کرده بودند، همین که ریشه آیپک و سیپک و ... در آمریکا هستند.
هرتزل که خبرنگار بود این نامه را که متوجه میشود میگوید یک گروهی میگویند که یهودیها باید بروند فلسطین، چه کسانی؟ انگلستان و آمریکا، لذا پنج سال بعد از این نامه کتابش را مینویسد در سال 1896 که ما هم میرویم آنجا، یک دیداری میکند با هکلر نماینده انگلستان و با هم توافق میکنند، هکلر دولت انگلیس و آمریکا را راضی کند، هرتزل یهودیها را راضی کند؛ چون آنها حاضر نبودند که دولت بسازند، گفت یهودیها با من و دولتها با تو! لذا شش تا کنفرانس میسازد، 1897، 1898، 1900، 1902، 1903 و 1905، در 1901 پیش بینی میکند که ما 50 سال دیگر کشور اسرائیل را میسازیم.
کتاب پروتکولهای صهیون اینجا نوشته شد، شما این کتاب را هر چه میخوانید با تورات وتلمود هیچ سنخیتی ندارد، هر چه میخوانید با اصول فراماسونرها و صهیونیزم های مسیحی است که زن ابزاری است برای جذب نیرو و رسانه مهم است، با این حال خیلی توفیق پیدا نکرد، لذا انگلستان آمد وسط و شروع کرد، علمای یهودیها تطمیع شدند یا تهدید شدند، یا کشته شدند، کمکم فتیله پائین آمد، یک دفعه 1917 وزیر وقت امور خارجه انگلستان به نام لرد جرج براون اطلاعیه میدهد که انگلستان از تأسیس دولت یهودی در فلسطین حمایت میکند ...،
آن زمانی که اطلاعیه میدهد فلسطین دست عثمانی است. الآن فهمیدید جنگ جهانی اول منظور چیست؟ آسیا داخل جنگ بود؟ نه، آمریکا و آمریکا جنوبی و آفریقا و استرالیا؟ نه، فقط چند تا کشور با عثمانی جنگیدند و به آن میگویند جنگ جهانی.
ثمره اصلیاش از نظر ما تجزیه عثمانی بود که عثمانی را تجزیه کردند و 20 ـ 30 کشور کردند، همه صاحبدار شد و به فلسطین که رسیدند گفتند اینجا بین المللی بماندانگلیس خواست اینجا در قیمومیت او باشد.
این اتفاقات که شکل گرفت، آبها که از آسیاب افتاد شروع شد، رفتند به یهودیها گفتند که بیائید اینجا زمین بخرید، تقریباً جمعیت سه درصدی به حدود ده درصد رسید، البته این جریان تا حدود 30 درصد هم رفت و مسلمانها فهمیدند و نفروختند، حتی به مبارزه برخواستند.
اسم عزالدین قسام را شنیدید که شاخه نظامی حماس به نام اوست، شهید عز الدین قسام این دوره قیام مسلحانه کرد علیه انگلستان که همهشان شهید شدند، شخصی به نام ابوالعزائم رهبر فرقه عزمیهی مصر است چون آنجا مصر خیلی روی فلسطین تأثیر داشت. فتوا داده بود که هر کسی زمین به یهودی بفروشد کافر است و از دین خارج است خانوادهاش ملک را از او بگیرند و منتظر ارث نباشند، او مُرده است. اگر خانواده هم راضی بود فامیل و همسایهها بگیرند به یهودیها ندهید.
طرح تعطیل شد و شکست خورد تا زمانی که هیتلر آمد، این نکته مهمی است، گفتند هیتلر ضد یهودی بوده، شعار هیتلر صلیب شکسته بود نه شمعدان شکسته، صلیب نشان مسیح است، هیتلر در مقابل این جریان قیام کرد، اینها عادت دارند خودشان را پشت دیگران قائم کنند که بعد میگویم، هیتلر آمد یک عدهای را کشت، یهودیها کشته شد؟ بله، بعضی را در کوره آدم سوزی سوزاندند، در آن جنگ تا 60 میلیون آدم کشته شده، شش میلیون یهودی و 54 میلیون دیگر چی؟ هیتلر داشت کشور گشایی میکرد و هر کسی جلویش بود میکشت، جدا نمیکرد که تو یهودی هستی و تو مسیحی هستی، خمپاره که میآید همه را میکشد سؤال نمیکند که یهودی هستی یا نه؟ این را بهانه قرار دادند که شش میلیون یهودی کشته شدند و سرزمین نداشتند و برای اینها گریه کنید، دنیا برای اینها گریه کردند، به اینها سرزمین بدهید، از نظر تاریخی عمر قیمومیت انگلستان بر فلسطین تمام میشد، لذا طرحی را آمریکا به سازمان ملل میبرد و انگلستان خودش رأی ممتنع میدهد، بعد میگویند مردم بی سرزمین بروند در سرزمین بیحکومت، به همین راحتی. بعد گفتند یک آدم عاقلی بپرسد که هلوکاست، اولاً معلوم نیست که این همه آدم کشته شده باشد؟ سلّمنا، کجا بوده؟ در لهستان بوده، در اتریش بوده، گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری! شما در اروپا آدم بودید یک تکه اروپا به او بدهید،
پس بگوئیم هلوکاست یک حقیقت تاریخی است و تحقیق در هلوکاست ممنوع است، اگر اینها حقیقت تاریخی است شما باید اجازه بدهی دربارهاش تحقیق بشود بهتر است، مثل ما که میگوئیم درباره عاشورا تحقیق کنید، درباره غدیر تحقیق کنید.
شد 1947 و اسرائیل ساخته شد، یهودیانی که نباید میرفتند، حالا راضی شدند که بروند آنجا را بخرند و بسازند، گام سوم چی بود؟ مسجد الاقصی باید خراب بشود و معبد ساخته شود، یکی دو بار مسلمانها را محک زدند، در 1976 به مسجد الاقصی حمله کردند، آب و برقش را قطع کردند، منبر معروف صلاح الدین ایوبی در آن آتشسوزی سوخت، مسلمانها آتش را خاموش کردند، اینها داشتند خودشان را آماده میکردند که کمکم مسلمین را محک بزنند، دیدند مسلمانها خیلی بخار ندارند، گفتند عجله نکنیم، به نزدیک 2000 که رسیدیم، این معبد را ساختند از بندر بوستون به بندر حیفا منتقل کردند، پیش ساخته است و سریع وصل میکنند، همه چیز آماده و گل و بلبل بود، چرا نشد؟
یک مرد آمد و کاسه و کوزه همه را بهم زد، وقتی قیام کرد سال 42 گفت اسرائیل غده سرطانی است، او را گرفتند و گفتند به شاه هر چه میخواهی فُحش بده ، به اسرائیل چکار داری؟ حالا فهمیدید؟ امام درست تشخیص داد، امام مأموریت جهانی داشت، در برابر حزب الشیطان ایستاده بود و باید این جهانی را میزد، انقلاب که پیروزی رسید گفت روز جهانی قدس، خیلیها مسخرهاش میکردند، میگفتند این پیرمرد اصلاً دنیا را نمیشناسد، ما وسط قم بگوئیم مرگ بر اسرائیل، آیا اسرائیل از بین میرود؟ بله. الآن که ما چشممان را باز کردیم پلیس نیویورک و لندن ایستاده و مسلمین میگویند مرگ بر اسرائیل، عملاً تعطیل شد. سال 2000 شد شارون قصد داشت این کار را انجام بدهد، چند بار به مسجد الاقصی حمله کرد، اینها گفتند نشد هیچ اشکالی ندارد، ما جنگ آرماگدون را شروع میکنیم، 2001 برجهای دوقلو را زدند و جنگ جهانی شروع شد، بزرگترین خبط ما زمانی بود که گفتیم گفتگوی تمدنها، هانتینگتون اعلام کرد که سال جنگ تمدنهاست، اعلام کرده بودند اینها، یعنی اینها چماق گرفتند و ما دستهگل گرفتیم، زدند به سرمان.
عراق را از ما گرفتند، افغانستان را گرفتند، اگر سیاست های حضرت آقا نبود کل جهان اسلام را میگرفتند و وارد بازی خودشان میکردند! و جنگ را میخواستند به سمت چین و شوروی و هند برسانند. ما در روایات اسلامی برای قیام حضرت مرگ دو سوم نداریم، اینها از اینجا وارد ادبیاتمان کردند، اینکه دو سوم باید بمیرند!! اینها چیزهایی نیست که مخفی باشد و رسماً هم اعلام میکنند، تا سال 2007 هم جنگ آرماگدون محقق نشد، حالا فهمیدید چرا جورج بوش سال 2007 ایران را محور شرارت اعلام کرد؟ حالا فهمیدید که کینه اینها از انقلاب اسلامی برای چیست؟
حالا شما هستهای را تعطیل کن، مقاومت را تعطیل کن، موشک را کنار بگذار، مشکل اینها با ما این نیست! اینها مشکلشان جای دیگری است، 400 سال زحمت کشیدند که بگویند دهکده جهانی و کدخدای واحد، فرهنگ دنیا را داشتند آماده میکردند و یک دفعه یک پیرمردی آمد گفت کدخدای واحد را قبول داریم و باید امام زمان حکومت کند، ما 1400 سال است که به این معتقدیم، جهان مال صالحان است و یک نفر امام باید اداره کند، دعوای خدا و کدخدا جدی شده امروز در عالم، این تفکر صهیونیزم است.
پس ما چهار تا صهیونیزم داریم، یک صهیونیزم دینی در یهودیت داریم که هنوز مخالف اسرائیل هستند، و معتقدند تأسیس دولت در آنجا غلط است، یک صهیونیزم مذهبی داشتیم که در مقابل به همین دینی ارجاع میداد، یک صهیونیزم دینی در یهودیت داریم که ریشه در صهیونیزم مسیحی دارد، اینها هم دو گروه هستند، آمریکا که فتح شد یک عده دنبال ارض موعود رفتند و یک عده هم دنبال طلا رفتند، دو تا جریان بود، جریان جمهوریخواه و دموکرات و هنوز هم هستند، دموکراتها فراماسون و سکس محور هستند، اینها خشونتمحور هستند، هالیوود هم برای همین دو قسمت بود. البته دشمن مشترک دارند که نظام جمهوری اسلامی و شخصی به نام مهدی است.
روایتی بود که زمانی اسم امام زمان فراگیر بشود، ما همیشه توجیه میکردیم یعنی چه؟ یعنی هر کس به زبان خودش موعود را میخواند، وقایع اخیر به سرعت به این سمت میرود؟ خیر، مردم آخر الزمان منتظر مهدی هستند نه موعود خودشان! و هر کس فکر میکند مهدی موعود خودش هست، آنها فیلم میسازند علیه مهدی با نام مهدی، اسم طرف را میگذارند روی آن آدم بد. امروز کلیپ سلام یا مهدی بیش از ده میلیون بازدید خورده، خیلیها میگویند ما نمیدانیم مهدی کیست؟ ولی وقتی این سرود را میخوانیم حالمان خوب می شود، ما امیدواریم ان شاءاله این شکل بگیرد، اندیشه صهیونیزم تقابل با مهدویت است، یک نگاه موعود گرایانه است که عالم را میگیرد، این تفکر دینی شروع شد اما دینی ادامه نیافت، الآن حزب الشیطانی است که میخواهند دنیا را بگیرند، لذا تفکر مقاومت تنها راه مقابله با این تفکر است که حضرت آقا طراحی کرده که ما باید بتوانیم به اینها بفهمانیم که اینها دروغ میگویند، الآن روایت داریم که آخر الزمان دولتها علیه ما هستند و ملتها ...، الآن ملتها همه به نفع فلسطین بیرون آمده، فلسطین محور مقاومت و وحدت شده، امروز اینقدر امام حسین رشد کرد که یک روزی اگر امام حسین را در حزب الله لبنان میدیدید علی اکبر و علی اصغر و قاسم میدادند، امروز باید در سنیها ... البته سنیهای غزه هم اکثراً شافعی و محب اهلبیت هستند، امروز میبینید فقط در یک بیمارستان 39 نوزاد که درون دستگاه بودند یکجا شهید شدند، یعنی 39 علی اصغر یکجا رفت.
اگر قرار است بمانند راهش خون است و مردم غزه به اینجا رسیدند و جهان به سرعت به سمت پیروزی حق بر باطل میرود، البته این پیروزی خون میخواهد، تحریم دارد و ممکن است در سه روز آب نداشته باشی بخوری، همه اینها را دارد، الآن در مسیر حرکت میکنیم.
پس بین یهودیت، بنی اسرائیل، یهودیان و صهیونیزم فرق است. قرآن هر جا تجلیل کرده از بنی اسرائیل کرده که موحد بودند، اگر گفته اینها هم حق هستند و اهل نجاتند، اینها که بر یهودیت باقی هستند، اما یهودیانی که دوره پیامبر بودند الآن هم همان هستند. این آیاتی که نتانیاهو خواند آیات کتاب مقدس است ولی آیات یک واقعه اتفاقیه است، خدا به حضرت یوشع دستور داد این کار را بکن، قرار نیست همه جا این کار را بکنیم! خدا در قرآن یک دستوراتی داده که این کار را بکن و این کار، اینها موردی است، برخورد موردی که شأن نزول دارد آیات و امثالهم، فرق میکند، آیات تورات شأن نزول دارد. خدا به حضرت یوشع که پیغمبرش هست دستور میدهد، همان طوری که پیامبر ما مجبور شد یک روزی با بعضی از قومها اینطوری برخورد کند.
بنابراین ما به این جریان به عنوان یک حرکت مقدماتی برای احقاق حق نگاه میکنیم که ان شاء الله باعث بشود آن آیه «تعالوا إلی کلمة سواء بینکم و بینکم لا نعبد الا الله» شکل میگیرد و آزادگان عالم حول محور خدا در برابر دشمنان خدا که حول محور شیطان هستند، شیاطین الانس و الجنس جمع می شویم، این دو قطبی باشد شکل بگیرد تا فإن حزب الله هم الغالبون شکل بگیرد.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته